سریال فریبا داستان یک بلاگر اینستاگرمی به نام فریبا می باشد به تهیهکنندگی سید رامین موسوی ملکی و کارگردانی محمود معظمی ساخته شده است، این سریال با هنرنمایی علیرضا خمسه، ستاره سادات قطبی، ارسلان قاسمی، ساناز سعیدی، فرزاد حسنی، امیرمحمد زند، نسیم ادبی، ثریا قاسمی و … محصول سال ۱۴۰۳ می باشد.
سریال فریبا هر شب از شبکه سه سیما منتشر می شود، در این مطلب لینک دانلود قسمت سی و سوم سریال فریبا به همراه خلاصه داستان سریال فریبا وجود دارد که مشاهده خواهید کرد.
خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۳۳
فریبا با سوگند رفتن به خونه بهروز و اونجا از تلویزیون اخبار مربوط به بازداشت بهروز و سرنوشت نامعلوم فریبا و پناه را میبینند. آنها حسابی عصبی و به هم ریخته هستند که سوگند از فریبا میخواد به اعصاب خودش مسلط باشه فریبا بهش میگه آخه چه جوری من الان به اعصاب خودم مسلط باشم؟ ببین چه جوری آبروی ما رو برده! هرچی من مواظبم دیدگاه مردم نسبت به من بد نشه این با آبروی منم بازی میکنه! بزار بیاد اینجا هرچی از دهنم در بیاد بهش میگم سوگند ازش میخواد تا خودشو کنترل کنه تا زیادهروی نکنه که وضع بدتر بشه و فقط روی پروژهشون تمرکز کنه که زودتر ازدواج کنند و بعد از یه هفته برن ترکیه اون موقع دیگه از حواشی دور میشن و مردم هم فراموش میکنن این چیزارو. فریبا با سوگند بحث میکنه که تو چرا انقدر نرمالی؟ اصلاً این بهروز از کجا این سایت بنیو میشناخته! حتماً یه واسطه این وسط بوده! نکنه تو بهش گفتی؟ سوگند میگه از عصبانیت دیگه داری قاطی میکنی! از طرفی بهداد رفته دنبال بهروز و از بازداشتگاه میبرتش به سمت خونه.
تو مسیر بهروز بهش میگه خیلی واسم بد شد من تا حالا پام به کلانتری هم باز نشده بود بهداد میگه بهتر از کشته شدنت بود خداروشکر هرچی بود به خوشی تموم شد. وقتی به خانه میرسند بهداد جلوی خونه به بهروز میگه که سوگند و فریبا بالا منتظرتن بهروز بهش میگه چرا الان بهم میگین؟ ای کاش زودتر میگفتی بهداد میگه میخواستم راه فرار و پیچوندن نداشته باشی دیگه بالاخره دیر یا زود باهاشون روبرو میشدی. بهروز وارد خونه میشه که فریبا باهاش دعوا میکنه بعد از بحث کردن اونا بهروز به سوگند میگه مگه راه دیگهای هم واسه من گذاشته بودی با اون قرارداد مسخرهای که جلوم گذاشتی؟ سوگند میگه حالا باید جریمهای هم که پرداخت شده از قراردادت کم بشه تو مشکل درست کردی نباید شرکت جریمه شو بده که! بهروز واسش خط و نشون میکشه که یا قراردادو کلاً فسخ کنین یا اصلاحش میکنین وگرنه من دیگه تو این بازی نیستم فریبا باهاش دعوا میکنه در آخر بهروز بهشون میگه گه حرفاتون تموم شد میخوام برم بخوابم دیشب راحت نخوابیدم و به اتاقش میره.
سوگند به فریبا میگه خیلی زیاده روی کردی خودتو درگیر نکن بسپارش به من خودم درست میکنم. بهروز برای نسترن پیامی میفرسته با عنوان معذرت خواهی و بهش میگه که منتظرم این قرارداد کوفتی تموم بشه دوباره ببینمت دلم واست تنگ شده نسترن با عصبانیت بهش پیام میده شما لطف کن دیگه با من تماس نگیر و پیام صوتی رو میفرسته شب فریبا از مسئول لابی پاکتی میگیره که بهش میگه یه موتوری واستون آورده بود و سریع هم رفت فریبا پاکت را باز میکنه که میبینه یه قرارداد فریبا با خوندن برگهها میفهمه که سوگند سر اونو هم کلاه گذاشته و باهاش قرارداد جعلی امضا کرده فریبا با عصبانیت به سمت خونه سوگند میره و قرارداد را بهش میده. سپس شروع میکنه باهاش دعوا کردن و میگه یعنی تو واقعاً آدمی هستی که یه روز سر کشی کلاه نذاری و دروغ نگی روزت شب نمیشه!
حالا الان میفهمم که اون بهروز چرا انقدر زبونش دراز بود چون ذات تورو خوب شناخته و با عصبانیت میخواد بره که سوگند بهش میگه تمام ضرر و زیان تو بهت میدم خوبه ریبا میگه اصلاً میفهمی من بهت چی دارم میگم؟ دارم میگم چیزی دیگه بین من و تو نیست هرچی بوده خودت به فنا دادی اون قرارداد کوفتیو هم خودت باید فسخ کنی ضرر و زیان ترکیهای ها را هم خودت باید بدی وگرنه نان پست و استوری درباره تو اون شرکت کوفتیت میذارم که به خاک یکسان بشی سوگند که فهمیده کار بهداد بوده بهش زنگ میزنه و شروع میکنه باهاش دعوا کردن و بهش میگه کم از باتلاق بیرون کشیدمت؟ کم خرابکاری کردی من جمعش کردم که فریبا را انداختی به جون من؟ و در حال تهدید کردنش هست که بیچارت میکنم بهداد میخنده و تلفنو قطع میکنه.
فردای آن روز پارسا به کمک پدرش حسابی تیپ زده چون شب مراسمی هست که فریبا از پارسا هم خواسته به اونجا بیاد. پارسا حسابی خوشحال و با پدرش به طرف شرکت میرن سوگند هرچی به فریبا زنگ میزنه میبینه جواب نمیده از طرفی نسترن هم است استعفا نامشو رو میز سوگند گذاشته و وسایلشو جمع میکنه وقتی میخواد بره سوگند بهش میگه تو زیادی خسته شدی برو یکم استراحت کن بعد دوباره هر وقت خواستی برگرد پشت میزت به کارت برس اما او قبول نمیکنه سوگند وقتی میبینه فریبا نمیاد و از طرفی نسترن هم استعفا داده به هم ریخته فکری به سرش میزنه و با کسی تماس میگیره. مراسم به هم خورده و منشی برای پارسا ماشین گرفته تا به خانهاش برگرده نسترن هم همراهش میره تا تنها نباشه. تو یه جاده خلوت دو تا موتوری جلوی ماشینو میگیرن و راننده را با اسلحه تهدید میکنند تا به مسیری که آنها میگه بره…
دانلود سریال فریبا قسمت ۳۳ از شبکه سه
https://telewebion.com/program/۰x۱۰e۸f۹۵۴